شخص عامى شیخ را درحمام - نقلست روزى اول طلوع صبح جناب شیخ انصارى ره در زمان ریاست در نجف اشرف بحمام رفت چون وارد خزینه شد حمام هم تاریک بود شنید کسى در کنار خزینه با صداى بلند مى گوید غسل جنابتى که از مدار یحیى بر ذمه من تعلق گرفته بجا مى آوردم قربه الىالله و خود را در میان آب پرتاب مى کند و چون بیرون مى آید مى گوید نشد و دو مرتبه به بلندى رفته و باز بصداى بلند نیت غسل مى کند و خود را میان آب مى اندازد ? شیخ از
دیدن این منظره خیلى نارحت گشت و چون حمام تاریک بود او را نمى دید که چهکس است صدا زد اى کسى که غسل مى کنى تو مجتهد مى باشى یا مقلد آن شخص گفت مقلد مى باشم ? شیخ فرمود مقلد چه شخصى هستى ? گفت مقلد آقاى شیخ انصارى مى باشم ? فرمود شیخ بتو این طور دستور داده غسل کنى ؟ گفت آرى ? شیخ فرمودند او غلط کرده اگر باین طور دستور غسل داده و بندگان خدا را بزحمت انداخته است ? آن شخص فورا دوید و در تاریکى گلوى شیخ را بدست آورد و شروع کرد بزدن و مى گفت بمرجع مسلمین توهین مى کنى قتل تو واجب است و تو را نمى گذارم زنده از حمام بیرون روى ? حمامى شنید که صداى زد و خورد مى آید فورا چراغ را آورد دید شیخ دچار
دست مقلده شده ? حمامى صدا زد اى مرد جاهل نادان آیت الله انصارى را سیلى مى زنى ? آن شخص چون جناب شیخ انصارى را شناخت بقدم او افتاد عذر خواهى کرد ? مرحوم شیخ فرمودند از تو مى گذرم بشرط آنکه دیگر این طور
غسل نکنى بلکه در قلب خود قصد غسل کن و یک مرتبه در زیر آب برو غسل تو صحیح و بدون اشکال است